دور جدید مذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 پس از چند ماه توقف –که طرف غربی عمدا آن را تعلیق کرده بود- در حالی آغاز می شود که تقریبا همه اتفاق نظر دارند كه ایران بنا به دلایل متعدد، در این مذاكرات دست بالا را دارد.
ضعف بی سابقه راهبردی امریكا در منطقه خاورمیانه، ناکارآمدی تحریم نفتی و بانک مرکزی ایران، پیشرفت های اخیر هسته ای جمهوری اسلامی، افزایش اقتدار و اعتماد به نفس سیاسی ایران پس از انتخابات مجلس در اسفند90 و... چندین دلیل راهبردی دیگر برای اثبات این تحلیل است که ایران دست بالا را مذاکرات هسته ای دارد.اما یک پیش فرض مهم برای درک واقعی صحنه بازی و وضعیت راهبردی دو طرف مذاکره کننده در چند روز آینده که می توان به آن استناد کرد، بیانات چندی قبل مقام معظم رهبری بود که فرمودند تیرهای امریكایی ها به پایان رسیده است!
بنابراین در این میان این سوال مهم پیش می آید که امریكایی ها با چه محاسبه ای وارد این مذاکرات میشوند و چه توجیهی برای امنیت ملی خود در شرایط حساس و البته متزلزل فعلی دارند؟ و ساده تر اینکه در صورتی که تیرهای امریكا به پایان رسیده است، مذاکره با ایران به چه معنا خواهد بود.
نگاهی متفاوت و عمیق به رسانه های غربی بهویژه امریكایی طی چند روز اخیر نشان می دهد که در پشت پرده این مذاکرات، امریكایی ها محاسبه دیگری دارند. بر اساس آنچه منابع غربی به صورت آشکار منتشر کرده اند -که البته عمدا منتشر شده- سه محور عمده مطرح است. اولین موضوع این است که امریكایی ها در مذاکرات آینده می خواهند که ایران فردو را تعطیل کنند، همچنین غنی سازی 20 درصدد را نیز به صورت کلی متوقف كند و سوخت تولیدی خود را از كشور خارج كند و البته آنها نیز حق غنی سازی با غنای 3.5 درصد را نیز برای ایران می پذیرند.در کنار این پیام های آشکار به طرف ایرانی؛ امریكایی ها ابتدا تلاش کردند از سه طریق، حداقل گزینه جنگ را -که کارکرد آن صرفاً در حد بولوف سیاسی است- حفظ کنند. انتشار این مطلب که امریكا با اسرائیل برای مذاکرات هسته ای به توافق رسیده است که یعنی فعلا در صورت پذیرفتن شرایط از طرف جمهوری اسلامی، اسرائیل به کشور ایران حمله نخواهد کرد، و دوم با درخواست از ایران که فعالیت فردو را که تاسیسات زیرزمینی و به لحاظ امنیت نظامی دارای ضریب بالای امینتی است، تعطیل کند، به دنبال همان خط روانی هستند که همچنان گزینه حمله احتمالی معتبر به ایران را زنده نگه دارند.در همین حال، اوباما از مذاکره هفته آینده، به عنوان شانس آخر ایران برای راه حل دیپلمایتک یاد کرده و رسانه های غربی در یک وحدت رویه مشخص و تنظیم شده، از آن به عنوان آخرین راه حل قبل از گزینه آخر یعنی جنگ یاد می کنند.
اكنون با پیش فرض قرار دادن سخن رهبر معظم انقلاب مبنی بر پایان یافتن تیرها از اقدامات اخیر امریكایی برای مذاکراه اینگونه رمزگشایی کرد که آنها با ته كشیدن تیرهایشان تنها راه باقی مانده را در این می بینند که با ایجاد فشنگ های کمکی، خشاب خالی خود را پر کرده و به عرصه بازی برگردند. به تعبیر دیگر، امریكایی ها مذاکرات را محملی برای رسیدن به این هدف گذاری ها می دانند و از دو طریق ذیل این موضوع را دنبال می کنند.
اول ایجاد فرصت در مذاکرات و عرصه های دیپلمایتک که شامل موارد زیر می شود؛
- ایجاد همسویی بیشتر چین و روسیه با خود- که بسیار مشکل تر از قبل شده است- و پر کردن شکاف و ایجاد یک ائتلاف واقعی و قدرتمند علیه ایران
- فریب دادن و مرعوب کردن ایران در عرصه دیپلماتیک از طریق ایجاد جنگ روانی و جدی نشان دادن گزینه جنگ
- بسنده کردن طرف ایرانی به مشوق های کوچک از طرف امریكا
همچنانکه عقب نشینی امریكایی ها از توقف کامل غنی سازی تا مرز 3.5 درصد بیشتر نشانه یک مشوق برای علاقهمند کردن ایران بر ادامه مذاکره است که ایران با دیدن این مشوق، فعلا در مذاکرات حضور داشته باشد و فرصت دیپلماتیک را که آخرین شانس اوباما و تیم سیاست خارجی او است، حفظ کنند. همچنانکه پذیرفتن تلویحی مکان مذاکره با نظر و رضایت تیم ایرانی در این راستا می توان تحلیل کرد که امریكایی ها با هر قیمت ممکن خواهان از سرگیری مذاکره با ایران هستند.
همچنین امریكایی ها پس از اظهارات برخی از افراد که بوی تزلزل و وادادگی در مقابل امریكا را در آنها مشاهده کردند، این توهم برایشان پدید آمده که ادامه تحریم ها و جنگ روانی درباره گزینه جنگ عده ای را در ایران مرعوب و زمینه ساز امتیاز دادن در موضوع هسته ای خواهد کرد.
امریكا پس از گذشت دو سال -بعد از فتنه 88- سرمایه گذاری ویژه بر روی محیط داخلی ایران به منظور تاثیر گذاری بر پرونده هسته ای به این باور رسیده است که در اراده ملت ایران و رهبری نمی توانند خللی ایجاد کنند و تنها راه امیدواری، ایجاد شكاف در سطح حاكمیت است که هر از چند گاهی از درون آنها سیگنالهای مثبت دریافت می کنند.
این دو طریق محور تلاش های امریكایی ها را در آینده تشکیل می دهد که با وجود خالی شدن خشاب، همچنان امیدوار باشند که فشنگ های جدیدی را کسب کنند و البته اینبار بر خلاف گذشته بسیاری از عوامل رسیدن به این موفقیت به عملکرد درون ایران بر می گردد و نه فقط عملکرد خود امریكایی ها.
از طرف دیگر، موضوع مذاکره مستقیما به محیط داخلی امریكا نیز ربط جدی پیدا می کند و اوباما که این روزها زیر تیغ انتقادات سخت به خاطر ناتوانی در مهار ایران هسته ای و ضعف در مواجه با قدرت یافتن روزافزون جمهوری اسلامی از طرف جمهوریخواهان است و از این طرف چند ماه تا انتخابات ریاست جمهوری امریكا نیز باقی نمانده، به شدت به مذاکره با ایران برای القای اینكه هنوز مدیریت موضوع هستهای ایران را در اختیار دارد، نیازمند است. اوباما نیاز دارد نشان دهد که هنوز قدرت تاثیر گذاری بر موضوع و فرآیند هسته ای ایران را دارد و این موضوع از كنترلش خارج نشده است.
اما همچنانکه بسیاری از تحلیلگران غربی پیش بینی کرده اند با توجه به ده ها شاهد موجود به نظر می آید پرونده هسته ای ایران پس از عراق و افغانستان برای امریكا به مثابه تیر آخر برای شکستن هژمونی ایالات متحده در خاورمیانه عمل خواهد کرد. همچنین، مذاكرات استانبول و بغداد، بر خلاف آنچه كه در رسانههای غربی وانمود میشود، آخرین فرصت برای ایران نیست، بلكه فرصتی برای طرفهای مقابل ایران بهمنظور خروج آبرومندانه از بن بستی است كه در موضوع ایران ساختهاند.