رهبري آمريکا و همپيمانان واشنگتن را تشديد و دولتمردان کاخ سفيد را با سراسيمگي راهي منطقه نموده است تا از نزديک با ارائه راهبردهاي تجويزي واشنگتن، مانع سقوط همپيمانان منطقه اي خويش شوند. سفر رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا از اوايل هفته جاري به کشورهاي عرب حوزه خليج فارس، در همين راستا قابل ارزيابي است. منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی
اکنون ملتهاي ستمديده در کشورهاي تونس، مصر، الجزاير، ليبي، بحرين، يمن، اردن و... با شجاعت، ايستادگي و نهراسيدن از مرگ، عرصه را بر دولتمردان فاسد تنگ نموده و با پذيرش هر گونه خطري بر برگشت ناپذيري اين اقدامها صحه گذاشته اند. راهبرد خشونت در کشورهاي ليبي، مصر و بحرين نتوانسته است مردم را از ادامه مسير منصرف نمايد و ملتهاي اسلامي با انگيزه بيشتر و اهتمام جدي تري به سير تحولات داخلي و پيراموني، تا تحقق کامل خواسته هايشان از پاي نخواهند نشست. بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي در فرازي از بياناتشان در اين زمينه فرمودند: «مردم شريف ايران و مسلمانان و آزاديخواهان تمامي جهان بايد بدانند که اگر بخواهند بدون گرايش به چپ و راست و مستقل از هر ابرقدرتي روي پاي خود بايستند، بايد بهاي گران استقلال و آزادي را بپردازند...»
سقوط پايگاه هاي آمريکا يکي پس از ديگري به دست مردم خشمگين، نکته ديگري است که در اين موج بيداري اسلامي، به وضوح قابل مشاهده است. دلارهاي واشنگتن و همپيمانان غربي اش، نتوانست اراده ملتها را منکوب نمايد، بلکه بيداري مردم و خروج از جو پليسي، هر گونه تصميم و پيشنهاد دولتمردان آمريکايي را فريبي براي حمايت از نوکران آنها ارزيابي مي کنند و به اين واقعيت رسيده اند که نسخه هاي تجويزي براي کشورهاي در حال تغيير با ادبيات رويکرد حفظ منافع است و حتي معرفي آلترناتيو همسويي با مردم نيست، بلکه براي مهار حرکت انقلابي ملتهاست.
افکار عمومي به خوبي به اين باور رسيده است که سير اظهارات اربابان خارج نشين و تعديل مواضع از حمايت مهره در مصدر، سکوت در مقابل مشت آهنين، همراهي نسبي با مطالبات مردم و در نهايت موافقت با خروج زمامداران، فرآيندي از استراتژيهاي گام به گام کاخ سفيد است که در هر کشوري با توجه به جو و التهابهاي عمومي در يکي از اين مراحل پروژه، حمايت از منافع را تثبيت مي کنند. لذا مردم با فاش شدن ديدگاه هاي نظام سلطه در کشورهاي مختلف، بر تحقق کامل خواسته هايشان تأکيد و هر گونه وعده از سوي بيگانگان را انحراف در حرکت انقلابي خود ارزيابي مي کنند.
بر کسي پوشيده نيست، مطالبات در خاورميانه رنگ و بوي مذهبي آن از خواسته هاي سياسي بيشتر است. در کشورهايي که اکثريت آن را مسلمانان تشکيل مي دهند، حکام مستبد حتي مردم را از آزادي در انجام فرايض ديني محروم نموده و حاکميت، نسبت به هر گونه تظاهر به هنجارهاي ديني، به شدت واکنش نشان داده و برخورد مي نمود. مردم دريافته اند که حکام وابسته عرب، به موازات ثروت اندوزي سرسپردگي آنها به حاکمان غربي نيز بيشتر گرديده است. لذا سردمداران ناگزيرند هر گونه فرياد آزادي خواهي و استقلال طلبي شهروندان را با اتکا به قدرتهاي بيگانه سرکوب نمايند که اين شيوه زمامداري حدود چهار دهه در برخي کشورها ادامه داشت. ساختار سياسي فرسوده ديکتاتوري نمي تواند پاسخگوي خواسته هاي نسل جوان در موج سوم ارتباطات باشد؛ در مقطعي که مفاهيمي از قبيل دولت الکترونيک، دموکراسي مجازي، شهروند مجازي آن هم در تعاملات يک ميليارد و سيصد ميليون کاربر در عرصه سايبري، به سرعت باورها را به يکديگر منتقل مي کند.
اذعان به اين نکته که منشأ آنچه اکنون رخ داده و يا در شرف وقوع است صرفاً تحولات تونس نيست، سخني به گزافه نيست. با اندکي تأمل و تعمق مي توان دريافت که ريشه اين جنبشهاي انقلابي به جنگ 33 روزه در سال 2006 بر مي گردد. زماني که قدرت چهارم نظامي جهان با وجود برخوردار بودن از فناوريهاي مدرن نظامي و حمايتهاي کامل حقوقي، نتوانست در مقابله با يک جنبش اسلامگراي شيعي به پيروزي دست پيدا کند، اين اعتماد به نفس در انديشه اسلامگرايان و گروه هاي مخالف ديکتاتورها به وجود آمد که مي توان با الگوي مقاومت لبنان، حقوق تضييع شده را خواستار گرديد.
تحولات کنوني را مي توان رويارويي دو استراتژي بين ايران و آمريکا قلمداد کرد. ايران با اتکا به ملتها و خودباوري مردم، معتقد است مي توان بدون اتکا به شرق و غرب، مسير استقلال را طي نمود؛ ولي ايالات متحده آمريکا به عنوان يکي از دو بلوک پيروز جنگ جهاني دوم و تدوين کننده نظم جهاني و ترتيبات امنيتي در جهان، با حمايت از زمامداران وابسته به خود، نتوانست در مقابل موج بيداري و خيزش ملتها دوام بياورد. در واقع، خروجي اتفاقها در کشورهاي بحران زده را مي توان شکست استراتژي آمريکا و پيروزي جمهوري اسلامي قلمداد کرد، زيرا مردمي اکنون به صحنه آمده اند که همان راهبردهاي مر دم ايران را در مقابله با نظام ستمشاهي پيگيري مي کنند.
اکنون بيش از هر کشور ديگري مقامهاي کاخ سفيد نگران جزيره بحرين هستند، زيرا ميزبان پايگاه دريايي اين کشور در خليج فارس، بحرين است. اين کشور کوچک پايگاه پنجمين ناوگان دريايي آمريکاست. حدود سه هزار وابسته نظامي آمريکايي در اين کشور مستقرند. آنها 30 کشتي و 30 هزار دريانورد را هدايت مي کنند که در خليج فارس و درياي سرخ گشت مي زنند و بحرين از اين نظر براي آمريکا بسيار مهم است.
بنابراين، نبرد نرم افزارانه اراده ها در قالب ادبيات سياسي با تعبير دموکراسي قدرت سخت افزارانه، ديکتاتورها را در رويارويي ناکام گذاشته است، چنان که هر روز خبر عقب نشيني و دادن امتياز در رسانه، مؤيد پيروزي مردم است. از سوي ديگر، فرار زمامداران وابسته، به دومينوي سقوط رژيمهاي وابسته منجر گرديده است. آنچه اکنون رخ مي دهد، تجربه اي است که ملت ايران در 32 سال پيش مهمترين پايگاه آمريکا يعني ژاندارم منطقه و ستون نظامي استراتژي نيکسون و کسينجر را به نظام اسلامي تبديل نمود و توانست با سربلندي و بدون اتکا به قدرتهاي جهاني، عزت و استقلال خويش را حفظ کند.
ترفند ترور، هنوز بعد از گذشت 32سال از انقلاب برای استکبار رنگ کهنگی نگرفته است. آخرین نمونه این ترورها، ترور دانشمندان هستهای ما، دکتر مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری است.به فاصلههای اندکی بعد از انقلاب، یاران امامخمینی(ره) آماج حملات ناجوانمردانه تروریسم قرار گرفتند. ترور سرلشکر ولیالله قرنی نخستین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران در سوم اردیبهشت سال58، ترور آیتالله مطهری نخستین رئیس شورای انقلاب به فاصله 8روز پس از ترور قرنی، ترور حاجمهدیعراقی و پسرش در چهارم شهریور سال58، ترور آیتالله قاضی طباطبایی نخستین شهید محراب در 12آبان سال58، ترور آیتالله مفتح در 27 آذر 58، سوءقصد به جان آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر، شهادت آیتالله بهشتی و 72تن از یاران امام در هفتم تیر سال60، ترور شهیدان باهنر و رجایی از جمله مهمترین ترورهایی بود که کم به انقلاب ضربه نزد. میشلجانسون در مقالهای در نشریه «ژئوپولیتیکال استراتژیست» گسترش انقلاب اسلامی ایران را برای سیاستمداران جهان غرب چنین گوشزد مینماید: بنیادگرایی اسلامی (در سراسر جهان اسلام) رشد قابل توجهی کرده است. از مراکش تا فیلیپین، اسلام در حال گسترش است و به موازات رشد اسلام، نفوذ و منافع غرب شدیداً تحتتأثیر آن قرار میگیرد. این نیرو، نیرویی پویا، متنفذ و پرجنبوجوش است که قادر به مبارزه علیه منافع غرب در سراسر جهان اسلام است. جامعه مسلمین جهان از آن حالت ضعف و ناتوانی خود خارج شده و به یک قدرت بدل شده است. ترس از همین نیرو بود که غرب را به توطئهچینی علیه انقلاب ایران وامیدارد. از کودتای نوژه گرفته تا طرح تجزیه و ترور سران انقلاب و ماجرای طبس و جنگ تحمیلی همه و همه نمونههایی از معارضه جوییهای غرب علیه انقلاب است. این نهال وارد 33سالگی میشود اما توطئهها در شکلی دیگر هنوز ادامه دارد. حمله طبس و کودتای نوژه 2حلقه از زنجیره نظامی بودند که برای ضربهزدن به ریشه انقلاب تدارک دیده شده بود. در دیماه1358 یکی از هواداران شاپور بختیار، نمودار سازمانی را تهیه کرده و نام آن را نقاب میگذارد که متشکل از حروف اول نجات، قیام و انقلاب بزرگ بود. محمد محمدی ریشهری در کتاب خاطرات خود به نقل از یکی از عوامل کودتا مینویسد: سازمان نقاب شامل یک ستاد در پاریس بود که بختیار در رأس آن قرار داشت و یک ستاد نیز در ایران داشت که به دو شاخه سیاسی و نظامی تقسیم میشد.پایگاه هوایی شهید نوژه در 50کیلومتری شهر همدان برای کودتا در نظر گرفته شده بود. قرار بود در این عملیات ابتدا منطقه جماران، منزل حضرت امامخمینی(ره) بهطور وسیع بمباران شود و پس از بمباران هوایی، صدا و سیما، ستاد نیروی زمینی ارتش، پادگان حر، جمشیدیه و زندان اوین توسط کماندوهای تیپ23 نوهد تسخیر شود و سپس حکومت نظامی برقرار گردد.این کودتا از لحاظ تجهیزات نظامی به کار گرفته شده در تاریخ کودتاهای جهان بیسابقه بود بهطوری که سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) موفقیت آن را قطعی میدانست. ریشهری مینویسد: نقطه روشن کشف کودتا اطلاعاتی بود که توسط یک خلبان نیروی هوایی، صبح روز چهارشنبه 18تیر 59 به توصیه مادرش در اختیار آیتالله خامنهای قرار گرفت. چند ساعت پس از افشای کودتا یکی از درجهداران تیپ نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه میکند و بخشی از طرح عملیاتی کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار میدهد و عملیات ضدکودتا از همینجا آغاز میشود. پس از جمعآوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا ستادی به نام ستاد خنثیسازی کودتا تشکیل شد که اعضای این ستاد مرکب از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب، کمیته اداره دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامی نیروی هوایی بودند. عصر روز 18تیر 59تیمهای عملیاتی برای خنثیسازی کودتا و دستگیری کودتاگران وارد عمل شدند، پارک لاله در تهران، پایگاه نوژه و جاده منتهی به آن در همدان تحت کنترل نیروهای عملیاتی قرار گرفت و پس از محاصره پایگاه نوژه، نیروها وارد عمل شده و همه کودتاگران دستگیر شدند. حمله شنهای طبس آبان58،جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا بررسی انجام عملیات نظامی برای آزادی گروگانهای آمریکایی و تنبیه ایران را به شورای امنیت ملی آمریکا میسپارد. این شورا طرح اولیه یک عملیات نظامی را به رئیسجمهور ارائه میدهد. بعدازظهر سهشنبه 4 اردیبهشت، ۶ هواپیمای سی-۱۳۰، از فرودگاهی در مصر پرواز کردند. طبق برنامه این هواپیماها که شامل 3 هواپیمای ام.سی-۱۳۰ حامل نیروها و 3 هواپیمای ای.سی-۱۳۰ حامل سوخت بودند در مقصد بعدی خود باید در جزیره مصیره، واقع در سواحل شیخنشین عمان فرود آمده و سپس به سوی ایران به پرواز درمیآمدند و در محلی در کویر طبس که کویر یک نامگذاری شده، منتظر ورود 8بالگرد میشدند.هواپیماهای حمــلونـقـل حـــدود ۹۰ کماندو را بهطور مخفیانه به ایران حمل کردند که در ارتفاع بسیار پایین ۱۵۰پایی- بهمنظور عبور از نقطه کور رادارهای ایران- گذشتند و در صحرای دورافتادهای به نام پشت بادام فرود آمدند. برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر مینویسد: طرح عملیات که پس از هفتهها بررسی و تحلیل تهیه شده بود، نشان میداد که این عملیات جمعا ۳روز (از ۲۴ تا ۲۶آوریل۱۹۸۰ برابر با ۴ تا ۶ اردیبهشت۱۳۵۹)طول میکشد. برنامه دقیقی برای ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پیشبینی شده بود و گروگانها پس از رهایی و شاید به همراه چند اسیر از اشغالکنندگان سفارت به استادیومی که در نزدیکی سفارت قرار داشت (استادیوم شهید شیرودی) منتقل میشدند و با بالگردها به یک فرودگاه مجاور پرواز میکردند. قرار بود این فرودگاه، شبانه به وسیله یک گروه کماندویی اشغال شود و گروگانها و کماندوها با هواپیمای مستقر در فرودگاه به پرواز درآیند. تمام مراحل عملیات در تاریکی شب پیشبینی شده بود و با تمرینهای مکرر برای این عملیات به وسیله گروه ورزیدهای که داوطلب انجام این مأموریت شده بودند، همه ما به نتیجه آن امیدوار بودیم. برای این ماموریت حداقل 6هلیکوپتر پیشبینی شده بود اما 3هلیکوپتر پیش از شروع عملیات دچار نقص فنی میشوند؛ فرماندهان تصمیم میگیرند با هلیکوپترهای باقیمانده، عملیات را ادامه دهند اما اتفاق دیگری در راه بود. یکی از هلیکوپترها که از یک هواپیمای سی-۱۳۰ سوختگیری کرده بود، بلند شد تا هلیکوپتر دیگری برای سوختگیری آماده شود؛ اما در این لحظه خلبان، هلیکوپتر را به سرعت به طرف جلو راند بهطوری که پروانه هلیکوپتر با قسمت بدنه هواپیما برخورد کرد و در یک لحظه آتش هر دوی آنها را در بر گرفت. ۳ آمریکایی در هواپیمای سی-۱۳۰ هرکولس کشته شدند و ۵نفر در هلیکوپتر سوختند! آمریکاییها باید هر چه زودتر صحرا را ترک کنند. غائلههای مرزی ترفند تجزیه و اختلاف افکنی بین شیعه و سنی و اقوام مختلف ایران بعد از انقلاب به اوج خود رسید. غائله آمل در شمال کشور، غائله بندر ترکمن، غائله کردستان همه و همه در این طبقهبندی قرار میگیرد. این توطئهها هم بهرغم تلاشهای زیاد عوامل خارجی و داخلی آمریکا به نتیجهای نرسید و ملت مسلمان ایران در پرتو عنایت حضرتولیعصر(عج) شاهد امدادهای غیبی بودند. علاوه بر این نمونههای توطئه علیه انقلاب، توطئههای دیگری از جنگ تحمیلی گرفته تا اعمال تحریمهای سنگین اقتصادی علیه نظام جمهوری اسلامی هیچ کدام نتوانستهاند چرخهای حرکت این انقلاب عظیم را از کار بیندازند. این انقلاب ماهیتی داشت که مقابله با آن با هیچ ابزاری ممکن نبود. از همینرو بود که ریچارد نیکسون در تعریف از انقلاب ایران میگوید: انقلاب ایران، در واقع انقلابی برضدارزشهای غربی بود. این انقلاب همان قدر که از سرمایهداری تنفر داشت، از کمونیسم نیز متنفر بود. هر دو را مانند دو روی سکه مادیگرایی میدید. پس از انقلاب، مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود. جای انکار نیست که انقلاب اسلامی، یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارائه داد و آنها، آن را با عشق و ایمان پذیرفتند. آنچه انقلاب اسلامی به اثبات رسانده و به دنیا بیان کرده، این است که اسلام شایستگی حاکمیت بر جامعه را دارد؛ زیرا دینی آسمانی است. از این رو، در کشورهای اسلامی عربی تأثیر گذاشته است و انقلابهایی که هماکنون در سایر کشورهای عربی شکل گرفته، جز ثمر درخت انقلاب اسلامی چیز دیگری نیست.
پیش از حمله نیروهای آمریکایی به طبس هم جیمیکارتر و هم هارولد براون (رئیسجمهور و وزیر دفاع وقت آمریکا) در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده و از وجود یک عملیات نجات برای آزادی گروگانها خبر دادند.به گفته هفتهنامه آمریکایی تایم ،تیم نجات متشکل از ۴گروه کماندو بود که به گروههای اقدام و نجات تقسیم شدند.
سرنگوني نظام شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي ( يوم الله 22 بهمن ) :روز 19 بهمن 1357 پرسنل نيروي هوائي در ( مدرسه علوي تهران ) با امام خميني (س) بيعت كردند ، بسياري از سربازان و درجه داران ارتش با فتواي امام به صفوف ملت پيوستند . روز 20 بهمن همافران تهران دست به قيام زدند . كه مردم به حمايت از آنان وارد صحنه شدند . روز 21 بهمن پايگاههاي پليس و مراكز دولتي يكي پس از ديگري به دست مردم سقوط كردند . بختيار جلسه اضطراري شوراي امنيت را تشكيل داد و فرمان اجراي كودتاي طراحي شده از سوي هايزر را صادر كرد . سيل جمعيت به فرمان امام به خيابانها ريختند و حكومت نظامي عملاً لغو شد بدين ترتيب آخرين مقاومتهاي رژيم شاه در هم شكسته شد و خورشيد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران طلوع كرد . تشكيل حكومت اسلامي و جبهه گيري دول استعماري :پيروزي انقلاب اسلامي از ديدگاه صاحب نظران زلزله اي ويرانگر براي جهان غرب بود كه موجي از خيزشهاي رهايي بخش را در كشورهاي اسلامي و جهان سوم به حركت درآورد . انقلاب اسلامي ايران در زماني كه مناطق مختلف جهان بين دو قدرت شرق و غرب تقسيم شده بود با شعار «نه شرقي ، نه غربي » به پيروزي رسيد و براي نخستين بار در عصر حاضر دين را به عنوان عاملي حركت زا در پهنه مبارزات ملتها مطرح مي ساخت . به همين جهت از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاي اسلامي در پهنه اي گسترده آغاز شد . جبهه دشمنيها را آمريكا رهبري مي كرد و دولت انگليس و شوروي و برخي دول اروپائي ديگر ، به همراه تمامي رژيمهاي وابسته به غرب در آن مشاركت فعال داشتند . امريكا درصدد بود با دامن زدن به اختلافات داخلي فرصت را براي سرنگوني نظام اسلامي فراهم سازد . ضعف دولت موقت آقاي بازرگان كه اكثريت آنها را محافظه كاران ملي گرا تشكيل مي دادند و روحيه مماشات آنها ، باعث شد تا گروهكهاي ضد انقلاب با استفاده از كمكهاي خارجي به سرعت سازماندهي شده و در گنبد و كردستان و ديگر مناطق دست به تشنج آفريني بزنند . از سوي ديگر امريكا واروپا با كاهش چندين برابري نفت ، اقتصاد به ارث رسيده از رژيم شاه را كه كاملاً وابسته به درآمدهاي نفتي بود ، دچار اختلال فراوان كردند .با وجود همه مشكلات ، امام خميني (س) حاضر به مصالحه نشد و با تشكيل نهادهاي انقلابي به ترميم ضعف هاي دولت موقت وتضمين ادامه انقلاب پرداخت . مردم ايران نيز كه فداكارانه در صحنه انقلاب ايستاده بودند در رفراندم 12 فروردين 1358 ، با 2/98 درصد آراء به استقرار نظام جمهوري اسلامي جواب مثبت دادند و متعاقب آن انتخابات پياپي براي تدوين و تصويب قانون اساسي و انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي برگزار گرديد .انقلاب دوم ، تسخير لانه جاسوسي آمريكا در ايران روز 13 آبان 1358 گروهي از دانشجويان به نام « دانشجويان مسلمان پيرو خط امام » به نشانه اعتراض به ملاقات آقاي بازرگان با برژينسكي مشاور امنيت ملي كاخ سفيد در الجزاير، سفارت آمريكا در تهران را اشغال كرده و جاسوسان آمريكايي را بازداشت كردند . سندهاي بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسي ها و دخالتهاي بيشمار امريكا در ايران و ديگر كشورها برمي داشت . يك روز پس از اين واقعه دولت موقت آقاي بازرگان ، به اميد اينكه امام خميني (س) دانشجويان را براي تخليه محل اشغال ، تحت فشار بگذارد ، استعفا داد . امام خميني (س) با پذيرفتن استعفا ، فرصت را براي حاكميت نيروهاي انقلابي و كوتاه كردن دست محافظه كاران از دست نداد و اين حركت انقلابي دانشجويان را انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميد . پس از اين ماجرا ، ايران اسلامي رسماً از سوي امريكا و اقمار آن تحريم و محاصره اقتصادي ، سياسي شد . طرح عمليات آزاد كردن جاسوسان بازداشت شده كه در زمان رياست جمهوري بني صدر اتفاق افتاد با واقعه معجزه آساي صحراي طبس به شكست انجاميد . ابوالحسن بني صدر كه در انتخابات اولين دوره رياست جمهوري ايران (5/11/ 1358 ) از رقباي خود پيشي گرفته بود . از آغاز بنا را بر مخالفت با جناح خط امام و سازش و زد وبند هاي سياسي با كشورهاي قدرتمند گذاشت . در دوران رياست جمهوري او خاك ايران بر اثر تجاوز نظامي گسترده عراق اشغال شد . عوامل وابسته به رئيس جمهور با استفاده از موقعيت بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا در كار دفاع كارشكني مي كردند . سرانجام امام خميني (س) طي حكمي كوتاه در 20 خرداد 1360 بني صدر را از فرماندهي كل قوا عزل و متعاقب آن مجلس شوراي اسلامي رأي به بي كفايتي وي داد . از اين پس منافقين رسماً دست به اقدامات براندازي و فعاليتهاي تروريستي زدند . حزب جمهوري اسلامي كه با همت بزرگاني مثل حضرات آقايان : خامنه اي ، دكتر بهشتي ، دكتر باهنر ، هاشمي رفسنجاني و موسوي اردبيلي و به منظور سازماندهي نيروهاي مومن به راه امام و مقابله با تحريكات گروهكهاي سياسي ضد انقلاب تشكيل شده بود ، در رأس حملات تروريستي منافقين قرارداشت . در فاجعه 7 تير ، دكتر بهشتي به همراه 71 تن از كارآمدترين عناصر نظامي اسلامي ( در مقر حزب جمهوري اسلامي ) و دو ماه بعد در 8 شهريور 1360 آقاي محمد علي رجائي رئيس جمهورو حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر نخست وزير بر اثر انفجار بمب به شهادت رسيدند. تصميم سريع و قاطع حضرت امام در انتخاب و نصب افراد به جاي شهيداني كه از مديريت نظام گرفته مي شدند ، نقش بسيار مؤثري در سامان دادن امور و مأيوس كردن دشمن داشت . حضرت امام از آغاز نهضت خويش بارها به مردم آموخته بود كه انقلاب اسلامي وابسته به اشخاص نيست ، حافظ انقلاب خدا و ايمان مردم خداجوست . اما نكته قابل تأمل آنكه در برابر همه فجايعي كه اتفاق افتاد امريكا و سازمانهاي بين المللي نه تنها سكوت كردند بلكه به تروريست ها پناه و امكان ادامه حيات دادند و دقيقاً به همين دليل بود كه امام خميني (س) هيچگاه مبناي ارزيابي و مواضع خويش را داوري دولتهاي بيگانه و سازمانهاي بين المللي قرار نمي داد و معتقد بود كه اين سازمانها جز ابزاري در اختيار سلطه گران بين المللي نيست .
نيانگذار کبير جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره):» *پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به مملكت نرسد . *اين اعجاز بزرگ قرن و اين پيروزي بي نظير و اين جمهوري اسلامي محتاج به حفظ و نگهداري است . *انقلاب اصيل ماجلوه اي از نهضت پر عظمت حضرت رسول ا... (ص ) است . * خون شهيدان ، انقلاب و اسلام را بيمه كرده است . *پيروزي انقلاب رهين همه ملت است . *رمز پيروزي شما ايمان و وحدت كلمه بود . *پيروزي انقلاب مرهون فداكاريهاي دلاورانه ملت ، خصوصاً شهيدان است . *انقلاب ما متكي به معنويات و خداست . *اين انقلاب با تائيدات غيبي الهي پيروز گرديد . *چشم دنيا به انقلاب ما معطوف است . *ولايت فقيه براي شما يك هديه الهي است . *هرچه انقلاب اسلامي دارد از بركت مجاهدت شهدا و ايثارگران است . *اين نعمت بزرگ الهي ( انقلاب اسلامي ) را ارزان از دست ندهيد . *22 بهمن بهمن در طول زندگي و براي نسلهاي آينده بايد سرمشق همه قرارگيرد . *فجر انقلاب ، دميدن خورشيد استقلال و آزادي است . *نهضت ايران ، نهضتي بود كه خداي تبارك و تعالي در آن نقش داشت . «رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرتآيتالله العظمي خامنهاي(مدظلهالعالي):» *در انقلاب ما بايد مكتب ، قرآن ، اسلام، وحدت و امامت حفظ شود . *دهه فجر مقطع رهايي ملت ايران است . *زنده نگه داشتن ياد شهداي انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است . *دهه فجر آئينه اي است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد . *انقلاب اسلامي با اتكاء به قدرت مردم ، آسيب ناپذير است . *اين انقلاب ، بي نام خميني (ره ) در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست . *مسئولان را به برنامه ريزي و عمل در عرصه خدمت به مردم ، و مردم را به مطالبه نهضت خدمت رساني از مسئولان توصيه ميكنم . *ملت ما بايد قدرت و عظمتي را كه در سايه اسلام و وحدت و مجاهدت به آورده حفظ كند . *وحدت ، كليد موفقيت و رمز پيروزي انقلاب ما بوده است . *حفظ حيثيت و آبروي انقلاب اسلامي و نظام ، امروز بر همه واجب است . *خط انقلاب ، خط عظمت اسلام و مسلمين و دفاع از مظلومين و مستضعفين است . * ما ميراث بزرگ امام خميني (ره ) و همه ارزشها و اصول آن را حفظ خواهيم كرد . *جمهوري اسلامي متكي به يك ملت مؤمن ، سرافراز ، اصيل و ريشه دار است . *دهه فجر ، دهه تجديد قواي نيروهاي انقلابي و تجديد ميثاق ملت با انقلاب است . *دهه فجر عيدي است كه يك تاريخ سر تا پا ظلم و طغيان را قطع كرد . *دهه فجر مظهر شكوه و عظمت و فداكاري ملت ايران است . *22 بهمن براي ما روز بازيابي خاطره انقلاب است . *انقلاب ما براساس يك ايمان بود . *انقلاب و نهضت امام (ره ) براي حاكميت اسلام بود . *از ارزشهاي انقلاب و دستاوردهاي انقلاب بايد همه ، زن و مرد و پير و جوان دفاع كنند . *پيروزي انقلاب اسلامي در ايران سرآغاز حاكميت ارزشهاي معنوي بوده است . *نظام جمهوري اسلامي محصول تلاش عظيم اسلامي و فعال شدن آتشفشاني كه پايه هاي استكبار را به لرزه درآورد . *وحدت كلمه و حضور خود را در صحنه حفظ كنيد و ياد امام و انقلاب را زنده نگه داريد . * همه موفقيتهاي دوران مبارزات و پس از پيروزي مرهون هوشياري و صبر انقلابي و حضور دائمي شما در صحنه است . *كشور متعلق به ملت است و ملت با همه وجود از آن و از استقلال و عزت خود دفاع خواهد كرد . *انقلاب بزرگ ما درميان همه خصومتها ، راه دشوار خود را با اقتدار و صلابت طي كرد . *ملت ايران با وحدت كلمه و با تمسك به اسلام و رهبري شجاعانه و حكيمانه مردمي الهي و دين شناسي بزرگ و مؤمن و صالح «امام خميني (ره ) » نظام جمهوري اسلامي را بر سركار آورد . *ملت ايران با الهام از هدايتهاي امام راحل با ايمان و اراده و هوشياري خود گردنه هاي دشوار را پشت سر گذاشت و به موفقيتهاي درخشان دست يافت . *امام بزرگوار ما با ارائه مكتب سياسي اسلام ، خط بطلان برهمه تلاشهاي فرهنگي و سياسي دشمنان اسلام در طول يك قرن و نيم گذشته كشيد. *22 بهمن روز تجديد عهد با انقلاب ،امام و اسلام است . *آمريكا منفورترين رژيم درميان مسلمانان است . *ملت ايران پس از سالها تحقير و ذلت در دوران رژيم وابسته پهلوي ، طعم عزت را در سايه نظام اسلامي چشيده است . *هيچ چيز بيشتر ازخدمت صادقانه ، پيگير و عالمانه مسئولان ، مردم را خوشحال نميكند . *ما مي خواهيم اختيار اين ملت و كشور دست خود اين ملت باشد ، نه دست آمريكا و مستكبران بين المللي *ما استقلال را ارزان به دست نياورده ايم ، ميخواهيم آن را حفظ كنيم . «رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام حضرتآيتالله هاشمي رفسنجاني:» *شرايط استثنايي انقلاب با محوريت ولايت فقيه به دست آمده است . *گراميداشت دهه فجر حركتي براي حفظ انقلاب است . *اين انقلاب مديون خون شهداست . *دهه فجر عظيمترين حادثه تاريخ اسلام است . *دهه فجر مباركترين اياما... زندگي امت اسلامي است . *12 بهمن, روز اعجاز تاريخ ايران است . *انقلاب ما بيش از هر انقلاب ديگري در دنيا متكي به مردم بوده است . *حضور مردم در صحنه تفسيري جز علاقهمندي مردم به انقلاب, نظام, امام(ره) و رهبري ندارد . *انقلاب بر اساس شهادت و ايثارگران بنا شد . *انقلاب اسلامي معجزه اسلام و قرآن است .
من دولت تعيين مي کنم، من تو دهن اين دولت مي زنم، من دولت تعيين مي کنم، من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي کنم، من به واسطه اينکه ملت مرا قبول دارد (تکبير حضار) اين آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمريکا از اين پشتيباني کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتيباني بکنيد، انگليس هم از اين پشتيباني کرده و گفته است که بايد از اين پشتيباني بکنيد. بسم الله الرحمن الرحيم ما در اين مدت مصيبت ها ديده ايم، مصيبت هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت هاي زن هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل هاي پدر از دست داده. من وقتي چشمم به بعضي از اينها که اولاد خودشان را از دست داده اند مي افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي شود که نمي توانم تاب بياورم. من نمي توانم از عهده اين خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمي توانم تشکر از اين ملت بکنم که همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارک و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تسليت عرض مي کنم و در غم آنها شريک هستم. من به پدرهاي جوان داده، من به آنها تسليت عرض مي کنم. من به جوان هائي که پدرانشان را در اين مدت از دست داده اند تسليت عرض مي کنم. خوب، ما حساب بکنيم که اين مصيبت ها براي چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه مي گفت و چه مي گويد که از آنوقتي که صداي ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد. ملت ما چه مي گفتند که مستحق اين عقوبات شدند ملت ما يک مطلبش اين بود که اين سلطنت پهلوي از اول که پايه گذاري شد برخلاف قوانين بود. آنهائي که در سن من هستند، مي دانند و ديده اند که مجلس موسسان که تاسيس شد، با سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنيزه تاسيس کردند و با زور، وکلاي آن را وادار کردند به اينکه به رضاشاه راي سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يک امر باطلي بود، بلکه اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر است. براي اينکه ما فرض مي کنيم که يک ملتي تمامشان راي داند که يک نفري سلطان باشد، بسيار خوب، اينها از باب اينکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راي آنها براي آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه يک ملتي راي دادند (ولو تمامشان) به اينکه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقي ملت پنجاه سال از اين، سرنوشت ملت بعد را معين مي کند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائيد که زمان اول قاجاريه نبوديم، اگر فرض کنيم که سلطنت قاجاريه به واسطه يک رفراندمي تحقق پيدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنيم که راي مثبت دادند، اما راي مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطيني که بعدها مي آيند. در زماني که ما بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که راي دادند براي سلطنت قاجاريه، به چه حقي راي دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پيش از اين، صدوپنجاه سال پيش از اين، يک ملتي بوده، يک سرنوشتي داشته است و اختياري داشته ولي او اختيار ماها را نداشته است که يک سلطاني را بر ما مسلط کند. ما فرض مي کنيم که اين سلطنت پهلوي، اول که تاسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس کردند و اين اسباب اين مي شود که - بر فرض اينکه اين امر باطل، صحيح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصي که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتي که الان بيشتر شان، بلکه الا بعض قليلي از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقي داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در اين زمان معين کنند؛ بنابر اين سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غير قانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غير قانوني است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنيم که قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند که براي ما سرنوشت معين کنند هر کسي سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟ مگر آن اشخاصي که درصد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي توانند سرنوشت يک ملتي را که بعدها وجود پيدا کنند، آنها تعيين بکنند؟ اين هم يک دليل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتي که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنيم که صحيح بوده است، اين ملتي که سرنوشت خودش با خودش بايد باشد، در اين زمان مي گويد که ما نمي خواهيم اين سلطان را. وقتي که اينها راي دادند به اينکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيم سلطنتي را نمي خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يک راه است از براي اينکه سلطنت او باطل است. حالا مي آئيم سراغ دولت هائي که ناشي شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائي که ما داريم. در تمام طول مشروطيت الا بعضي از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعيين وکلا. شما الان اطلاع داريد که در اين مجلسي که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ايران هستيد، شما ملتي هستيد که در تهران سکني داريد، من از شما مردم تهران سوال مي کنم که آيا اين وکلائي که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتيد که اينها را خودتان تعيين کنيد اکثر اين مردم مي شناسند اين افرادي را که به عنوان مجلس و به عنوان وکيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم. مجلسي که بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس، مجلس غيرقانوني است. بنابر اين اينهائي که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اينکه حقوق هر فرض کنيد که وکيلي اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهائي هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتي که ناشي مي شود از يک شاهي که خودش و پدرش غير قانوني است، خودش علاوه بر او غيرقانوني است، وکلائي که تعيين کرده است غيرقانوني است، دولتي که از همچو مجلسي و همچو سلطاني انشا بشود، اين دولت غيرقانوني است. اين ملت حرفي را که داشتند در زمان محمدرضاخان مي گفتند که اين سلطنت را ما نمي خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم مي گويند که ما اين وکلا را غيرقانوني مي دانيم، اين مجلس سنا را غيرقانوني مي دانيم، اين دولت را غيرقانوني مي دانيم. آيا کسي که خودش از ناحيه مجلس، از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غير قانوني هستند، مي شود که قانوني باشد ما مي گوئيم که شما غير قانوني هستيد بايد برويد. ما اعلام مي کنيم که دولتي که به اسم دولت قانوني خودش را معرفي مي کند، حتي خودش قبول ندارد که قانوني است، خودش تا چند سال پيش از اين، تا آنوقتي که دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت که غيرقانوني است، حالا چه شده است که مي گويد من قانوني هستم اين مجلس غيرقانوني است، از خود وکلا بپرسيد که آيا شما را ملت تعيين کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعيين کرده است، ما دستشان را مي دهيم دست يک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه اش، در حوزه انتخابيه اش از مردم سوال مي کنيم که اين آقا آيا وکيل شما هست، شما او را تعيين کرديد حتما بدانيد که جواب آنها نفي است. بنابر اين آيا يک ملتي که فرياد مي کند که ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است که يک قبرستان شهيد براي ما درست بکنند، در تهران، يک قبرستان هم در جاهاي ديگر من بايد عرض کنم که محمد رضاي پهلوي، اين خائن خبيث براي ما رفت، فرار کرد و همه چيز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان هاي ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحيه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ريخته است که اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال هاي طولاني با همت همه مردم، نه يک دولت اين کار را مي تواند بکند و نه يک قشر از اقشار مردم اين کار را مي توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمي توانند اين به هم ريختگي اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه کنيد، به اسم اينکه ما مي خواهيم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مي خواهيم حالا دهقانشان کنيم، اصلاحات ارضي درست کردند، اصلاحات ارضي شان بعد از اين مدت طولاني به اينجا منتهي شد که بکلي دهقاني از بين رفت، بکلي زراعت ما از بين رفت و الان شما در همه چيز محتاجيد به خارج؛ يعني محمدرضا اين کار را کرد تا بازار درست کند از براي آمريکا و ما محتاج به او باشيم در اينکه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل که دست نشانده آمريکاست بياوريم. بنابراين کارهائي که اين آدم کرده به عنوان اصلاح، اين کارها خودش افساد بوده است. قضيه اصلاحات ارضي يک لطمه اي بر مملکت ما وارد کرده است که تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بکنيم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود اين معنا. فرهنگ ما را يک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را اين عقب نگه داشته به طوري که جوان هاي ما تحصيلاتشان در اينجا تحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينکه يک مدتي در اينجا يک نيمه تحصيلي کردند آن هم با اين مصيبت ها، آن هم با اين چيزها، بايد بروند در خارج تحصيل بکنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سي و چند سال است که اين دانشگاه را داريم لکن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نکرده، رشد انساني ندارد، تمام انسان ها و نيروي انساني ما را از بين برده است اين آدم. اين آدم به واسطه نوکري که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلويزيونش مرکز فحشاست، راديويش بسياريش فحشاست، مراکزي که اجازه دادند براي اينکه باز باشد، مراکز فحشاست، اينها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشي بيشتر از کتابفروشي است، مراکز فساد ديگر الي ماشائالله است. براي چه سينماي ما مرکز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم ما با مرکز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم ما با آن چيزي که در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. ما کي مخالفت کرديم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتي که از اروپا پايش را در شرق گذاشت خصوصا در ايران، مرکز چيزي که بايد از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سينما يکي از مظاهر تمدن است که بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شما مي دانيد که جوان هاي ما را اينها به تباهي کشيده اند و همين طور ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت کرده اند به مملکت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريکا و غير از آمريکا دادند، آني که به آمريکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه براي پايگاه درست کردن براي آقاي آمريکا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براي آنها درست کرديم. آمريکا با اين حيله که اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما برد و براي خودش در عوض پايگاه درست کرد يعني اسلحه آورده اينجا که ارتش ما نمي تواند اين اسلحه را استعمال بکند، بايد مستشارهاي آنها باشند، بايد کارشناس هاي آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت که اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداي نخواسته اين عمر پيدا کرده بود، عمر سلطنتي پيدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، اين ملت بکلي ساقط شده بود و بايد عملگي کند براي اغيار. ما که فرياد مي کنيم از دست اين، براي اين است. خون هاي جوان هاي ما براي اين جهات ريخته شده، براي اينکه آزادي مي خواهيم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر برديم، نه مطبوعات داشتيم، نه راديوي صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، نه خطيب توانست حرف بزند، نه اهل منبر مي توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مي توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هيچ يک از اقشار ملت کارشان را مي توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقي است و باقي بود و الا هم باز نيمه حشاشه او که باقي است، نيمه حشاشه اين اختناقي هم باقي است. ما مي گوئيم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اينها غير قانوني است واگر ادامه به اين بدهند اينها مجرمند و بايد محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه مي کنيم. من دولت تعيين مي کنم، من تو دهن اين دولت مي زنم، من دولت تعيين مي کنم، من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي کنم، من به واسطه اينکه ملت مرا قبول دارد (تکبير حضار) اين آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمريکا از اين پشتيباني کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتيباني بکنيد، انگليس هم از اين پشتيباني کرده و گفته است که بايد از اين پشتيباني بکنيد. يک نفر آدمي که نه ملت قبولش دارد نه هيچ يک از طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که مي آورند توي خيابان ها، از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مي کنند، از اين حرف ها هم مي زنند لکن ملت اين است، اين ملت است (اشاره به حضار). مي گويد که در يک مملکت که دو تا دولت نمي شود. خوب واضح است اين، يک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غيرقانوني بايد برود، تو غيرقانوني هستي، دولتي که ما مي گوئيم، دولتي است که متکي به آراي ملت است، متکي به حکم خداست، تو بايد يا خدا را انکار کني يا ملت را. بايد سرجايش بنشيند اين آدم و يا اينکه به امر آمريکا و اينها وادار کند يک دسته اي از اشرار را اين ملت را قتل عام کند. ما تا هستيم نمي گذاريم اينها سلطه پيدا کنند، ما نمي گذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلم هاي سابق، ما نخواهيم گذشت که محمدرضا برگردد، اينها مي خواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اي مردم! بيدار باشيد، نقشه دارند مي کشند، ستاد درست کرده مرديکه در آن جائي که هست، روابط دارند درست مي کنند، مي خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي که همه چيزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستي ما به کام آمريکا برود. ما نخواهيم گذاشت، تا جان داريم نخواهيم گذاشت و من از خداي تبارک و تعالي سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض مي کنم بر همه ما واجب است که اين نهضت را ادامه بدهيم تا آنوقتي که اينها ساقط بشوند و ما به واسطه آراي مردم، مجلس سنا درست بکنيم و دولت اول را، دولت دائمي را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يک حرف مزخرفي است، هميشه بوده.) تعيين بکنيم. و من بايد يک نصحيت به ارتش بکنم و يک تشکر از يکي از ارکان ارتش، يک قشرهائي از ارتش. اما آن نصحيتي که مي کنم اين است که ما مي خواهيم که شما مستقل باشيد، ماها داريم زحمت مي کشيم، ماها خون داديم، ماها جوان داديم، ماها حيثيت و آبرو داديم، مشايخ ما حبس رفتند، زجر کشيدند، مي خواهيم که ارتش ما مستقل باشد. آقاي ارتشبد! شما نمي خواهيد شما نمي خواهيد مستقل باشيد آقاي سرلشکر! شما نمي خواهيد مستقل باشيد، شما مي خواهيد نوکر باشيد من به شما نصحيت مي کنم که بيائيد در آغوش ملت، همان که ملت مي گويد بگوئيد، ما بايد مستقل باشيم، ملت مي گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاي آمريکا و اجنبي باشد، شما هم بيائيد، ما براي خاطر شما اين حرف را مي زنيم، شما هم بيائيد براي خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوئيد (ما مي خواهيم مستقل باشيم، ما نمي خواهيم اين مستشارها باشند.) ما که اين حرف را مي زنيم که ارتش بايد مستقل باشد، جزاي ما اين است که بريزيد توي خيابان خون جوان هاي ما را بريزيد که چرا مي گوئيد من بايد مستقل باشم ما مي خواهيم تو آقا باشي. و اما تشکر مي کنم از اين قشرهائي که متصل شدند به ملت، اينها آبروي خودشان را، آبروي کشورشان را، آبروي ملت شان را اينها حفظ کردند. اين درجه دارها، همافرها، افسرهاي نيروي هوائي، اينها همه مورد تشکر و تمجيد ما هستند و همين طور آنهائي که در اصفهان و در همدان و در ساير جاها، اينها تکليف شرعي، ملي، کشوري خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيباني از نهضت اسلامي ملت را کردند ما از آنها تشکر مي کنيم و به اينهائي که متصل نشدند مي گوئيم که متصل بشويد به اينها، اسلام براي شما بهتر از کفر است، ملت براي شما بهتر از اجنبي است. ما براي شما مي گوئيم اين مطلب را، شما هم براي خودتان اين کار را بکنيد، رها بکنيد اين را، خيال نکنيد که اگر رها کرديد ما مي آئيم شما را به دار مي زنيم. اين چيزهائي است که شماها يا کسان ديگر درست کرده اند والا اين همافرها و اين درجه دارها و اين افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ مي کنيم و ما مي خواهيم که مملکت، مملکت قوي باشد، ما مي خواهيم که مملکت داراي يک نظام قدرتمند باشد، ما نمي خواهيم نظام را به هم بزنيم، ما مي خواهيم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشي از ملت در خدمت ملت، نه نظامي که ديگران سرپرستي اش را بکنند و ديگران فرمان به آن بدهند. والسلام عليکم ورحمت الله وبرکاته منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
متن بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه 14 بهمن 90
انفجار نور
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران تنها يك حادثه داخلي براي تغيير يك رژيم سياسي نبود. بلكه همانگونه كه بسياري از دولتمردان آمريكائي، اسرائيلي و اروپائي در خاطرات خود از آن روزها تعبير كردهاند، انقلاب از ديدگاه آنان زلزلهاي ويرانگر براي جهان غرب بود.
گذشته از آنكه آمريكا مطلوبترين شرائط جغرافيائي، اقتصادي و نظامي را در يكي از حساسترين مناطق جهان كه مرزهاي طولاني با رقيب (دولت شوروي) داشت، از دست ميداد امواج اين انفجار بزرگ رژيمهاي وابسته به غرب را در ممالك اسلامي و بلاد عربي متزلزل و بيمناك كرده بود. پيام اصلي انقلاب اسلامي ماهيتي فرهنگي داشت و مبتني بر انديشه ديني و ارزشهاي معنوي بود. پيروزي انقلاب به معناي صدور پيام و ارزشهاي آن و به حركت در آمدن موجي از خيزشهاي رهايي بخش در كشورهاي اسلامي و جهان سوم بود. همزمان با ايران، رژيم وابسته به آمريكا در نيكاراگوئه نيز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروي ناگريز از كودتاي خونين و سپس لشكركشي و اشغال اين كشور شد تا حركت اسلامي را مهار كند.1 در عراق، كودتاي صدام با همين هدف شكل گرفت. 2 مردم لبنان و فلسطين پيروزي انقلاب ايران را جشن گرفتند و جهاد خويش را در شكلي نوين و ملهم از انقلاب اسلامي آغاز كردند. جنبشهاي اسلامي در مصر، تونس، الجزاير، سودان، عربستان و تركيه احيا شدند.
پس از جنگ جهاني دوم نظمي ظالمانه بر جهان حكمفرما بود. مناطق مختلف جهان بين دو قدرت غالب شرق و غرب تقسيم شده بود و سازمانهاي نظامي ورشو و ناتو نگهبانان اين نظم ناعادلانه بودند. هيچ حركت و تحولي در جهان سوم خارج از اين چارچوب و بدون وابستگي به يكي از دو قطب حاكم امكان موفقيت نمييافت. اينك انقلابي در جهان معاصر و در منطقه امن غربيها پيروز شده بود كه شعار اصلي آن «نه شرقي نه غربي» بود. نهضت امام در ايران مستقيماً با امپرياليسم آمريكا درافتاده بود و شكست را بر او تحميل كرده بود. اين واقعيت كمونيستها را در ادعاي مبارزات ضدامپرياليستي شان خلع سلاح ميكرد و براي نخستين بار در عصر حاضر، دين را به عنوان عاملي حركتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح ميساخت.
با وجود همه ناباوريها و تمامي تلاشهايي كه در سطح بينالمللي براي حفظ رژيم شاه و جلوگيري از موفقيت امامخميني بعمل آمد، انقلاب اسلامي در مرحله نخست مبارزات خويش پيروز گرديد و از اين جهت پيروزي آن بيشتر به يك معجزه شبيه بود تا تحولي عادي. به جز امامخميني و تودههاي بيشماري كه خارج از تحليلهاي معمول، به گفتهها و وعدههاي امام باور قلبي داشتند، عموم تحليلگران سياسي و همه كساني كه در رخدادها و حوادث ايران دخيل بودند وقوع چنين پيروزي را، حتي تا روزهاي واپسين عمر رژيم شاه ناممكن ميدانستند.
چنين بود كه از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاي اسلامي در پهنهاي گسترده آغاز شد. جبهه دشمنيها را آمريكا رهبري ميكرد و دولت انگليس و برخي دول اروپايي ديگر به همراه تمامي رژيمهاي وابسته به غرب در آن مشاركت فعال داشتند. شوروي (سابق) و اقمار آن نيز ناخرسند از اتفاقي كه در ايران افتاده و به حاكميت دين منجر گرديد، با آمريكائيها در بسياري از خصومتها همسو شدند. نمونه بارز اين همپيماني در همنوائي نيروهاي چپ و راست ضدانقلاب داخل كشور كه بعدها اسناد وابستگي آنان به سفارتخانههاي شوروي و آمريكا افشا گرديد و از آن بارزتر هماهنگي همهجانبه دو كشور در تجهيز صدام و حمايت از او در جنگ با جمهوري اسلامي را ميتوان مشاهده كرد. اما امامخميني با همان منطقي كه نهضت اسلامي را آغاز كرده بود، در اوج فتنهها و فشارهاي خارجي انقلاب را هدايت كرد و آن را با اراده خويش به دوره سازندگي و ثبات هدايت نمود.
نهضتي كه امامخميني پرچمدار و پايهگذار آن بود، توانست غبار از چهره اسلام زدوده و سيماي حقيقي آن را پس از 14 قرن به جهان تشنه عدالت بنماياند. به همين دليل است كه انقلاب اسلامي ايران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امامخميني» شناخته شده است. 3
به همين علت است كه تاكنون هيچ يك از طرحهاي سياسي و اقتصادي و نظامي آمريكا عليه ايران ك غالباً با حمايت يا سكوت متحدان منطقهاي و جهاني آن كشور همراه بوده، به نتيجه نرسيده است. و به همين دليل است كه پس از گذشت نزديك به سه دهه مقابله غرب با انقلاب، امروز تئوريسينها و سياستمداران اروپائي و آمريكائي بر ضرورت پذيرش و تحمل واقعيت انقلاب و جايگاه جمهوري اسلامي در عرصه بينالمللي تاكيد ميكنند. 4
نهضتي كه در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد، امروزه براي بسياري از ملل جهان چراغ راه زندگي است. مهمترين دستاوردهاي اين انقلاب در صحنه بينالمللي تاكنون به قرار زير بوده است. 5
1. تجديد بناي تفكر انقلابي بر مبناي دين
2. مطرح شدن اسلام بعنوان يك ايدئولوژي انقلابي.
3. تلفيق موفقيت آميز رهبري سياسي و مذهبي.
4. احياء اخوت اسلامي در ميان مسلمانان جهان.
5. احياء روحيه گرايش به معنويات و ارزشهاي ديني در ميان مسلمانان جهان.
6. احياء روحيه خودباوري و سلطه ستيزي در ميان ملتها.
7. منفعل شدن دولتها و قدرتها در برابر اراده ملتها.
از اين رو «22 بهمن» تنها نبايد به عنوان روز پاياني يك رژيم سياسي و آغازي بر حيات رژيم ديگر تلقي گردد. بلكه بايد از آن به عنوان سرفصلي برجسته در تاريخ سياسي ايران و نقطهاي عطف در روند مبارزات ملت ايران ياد كرد. - احمد ساجدي
بیانات امام خمینی در فرودگاه مهرآباد
8 بهمن 1386
چکیده: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر می كنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است كه نمی توانم جبران كنم... ما باید از همه طبقات ملت تشكر كنیم كه این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت كلمه بوده است، وحدت كلمه مسلمین، همه، وحدت كلمه اقلیت مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه علمی، وحدت طبقه روحانی و جناح سیاسی. باید ما همه این رمز را بفهمیم كه وحدت كلمه رمز پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم...
1 - حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پيامي خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشكر از آنها خداحافظي كردند.
2- امام خميني پس از اقامه نماز در كف هواپيما، روي دو پتو با آرامش خوابيدند. اين در حالي بود كه همه علاقمندان، دوستداران و نزديكان ايشان، نگران انجام اين پرواز بودند. خطر انهدام هواپيما و يا ربودن آن در آسمان چيزي بود كه همه را تا لحظه فرود آن در فوردگاه تهران، نگران ساخته بود.
3- با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فرياد «الله اكبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. مستقبلين با خواندن سرود «خميني اي امام»، اشكهاي مشتاقان را بر گونههايشان جاري كردند.
4- حضرت امام طي بياناتي در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر ميكنم. عواطف ملت ايران به دوش من بارگراني است كه نميتوانم جبران كنم. ايشان ضمن اشاره به اينكه طرد شاه از كشور قدم اول پيروزي بود، همگان را به وحدت كلمه و ادامه مبارزه تا قطع كامل ريشههاي فساد ترغيب كردند. ايشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.
5- حضرت امام در اولين سخنراني خود در ميان انبوه مستقبلين مشتاق در بهشت زهرا، گفتند: من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست دادهاند ميافتد، سنگينياي در دوشم پيدا ميشود كه نميتوانم تاب بياورم. محمدرضا پهلوي فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد و قبرستانهاي ما را آباد. ايشان اضافه كردند: من دولت تعيين ميکنم، من توي دهن دولت ميزنم ... من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين ميكنم. من به ارتش يك نصيحت ميكنم و يك تشكر ..... [ما] ميخواهيم ارتش مستقل باشد. آقاي ارتشبد شما نميخواهيد؟ آقاي سرلشكر شما نميخواهيد مستقل باشيد؟ و اما تشكر ميكنم از قشرهايي كه متصل شدند به ملت.
6- با وجود سرماي زمستان، ديشب هزاران مشتاق زيارت حضرت امام، در مسير حركت ايشان خوابيدند.
7- شهرهاي كشور در شادي ورود امام، غرق نور و گل و فرياد بود.
8- از هنگام هجرت حضرت امام از نجف اشرف به پاريس، تراكم سخنرانيها، مصاحبهها و پيامهاي ايشان در اين مدت كوتاه يعني (118 روز اقامت در نوفل لوشاتو) ، قابل توجيه و تأمل است. به طور يكه ايشان در برخي از روزها به سؤالات چندين رسانه خبري و تبليغاتي پاسخ دادهاند. مثلا در تاريخ نوزدهم دي سال جاري، ايشان در ده مصاحبه جداگانه شركت كردند و كثرت مصاحبهها، حكايت از علاقه خبرنگاران و اشتياق امام براي رساندن پيام خود به دنياست. آمار اين مجموعه عظيم از اين قرار است:
سخنرانيها 59 عدد
مصاحبهها 108 عدد
پيامها 36 عدد
نامهها و تلگرافها و فرمانها 6 عدد
جمع 209 عدد
9- در حالي كه مراسم ورود حضرت امام به طور مستقيم از تلويزيون پخش ميشد، نظاميان با يورش به اين سازمان از ادامه پخش آن ممانعت كردند.
10- عدهاي از مردم با قطع جريان پخش مستقيم ورود حضرت امام از تلويزيون به علت هجوم مأمورين نظامي، از عصبانيت تلويزيونهاي خود را به خيابان پرت كردند.
11- امام خميني در شب اول اقامت خود در مدرسه رفاه، طي سخناني با اعضاي كميته استقبال، بر لزوم حفظ وحدت تأكيد نمودند.
12- روحانيون متحصن در دانشگاه، با انتشار آخرين اعلاميه خود، به تحصن پايان دادند.
13- در پي درخواست مجدد بختيار براي ملاقات با حضرت امام خميني، ايشان گفتند: ملاقات با بختيار را در صورت استعفاي وي ميپذيرم.
14- شاپور بختيار در آستانه ورود امام خميني پيامي انتشار داد. وي در پيام خود مردم را نسبت به ادامه اعتراضات و تظاهرات، خصوصا در روز ورود حضرت امام، تهديد كرد.
15- دانشجويان ايراني در مقابل سفارت ايران در آمريكا تظاهرات كردند.
16- آمريكا مقداري از دستگاههاي الکترونيكي محرمانه خود را از ايران خارج كرد.
نيروي هوايي سيستمهاي محرمانه جنگندههاي اف چهارده را مخفي كرد. گفتني است كه يكي از وظايف هايزر در ايران، انجام همين مأموريت بوده است.
17- بانكهاي سوئيس گفتند كه پولهاي ايران را پس نميدهند.
18- مطبوعات و يونايتد پرس: قراردادهاي خريد اسلحه ايران از انگليس لغو شد. مقامات لندن گفتند به علت لغو اين خريدها، انگليس معادل چهار ميليارد دلار بابت عدم فروش و بيكار شدن بيست هزار نفر، زيان خواهد ديد.
19- در ليبي به حمايت از انقلاب اسلامي مردم مسلمان ايران، يك راهپيمايي ترتيب يافت.
1- امام خميني در جمع روحانيون بيانات مبسوطي را ايراد كردند. ايشان در قسمتي از اين بيانات فرمودند: رژيم سلطنتي از اول خلاف عقل بود ... هر ملتي بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين كند.
2- راديو مسكو: دانشجويان ايراني مقيم آمريكا عليه مداخله آمريكائيها در امور داخلي ايران، در برابر كاخ سفيد تظاهرات كردند.
1- حضرت امام طي يك مصاحبه مطبوعاتي در مدرسه رفاه اعلام كردند: شوراي انقلاب حكومت موقت تعيين خواهد شد و حكومت موقت، موظف خواهد بود كه مقدمات رفراندم را تهيه كند. همچنين قانون اساسي كه تدوين شد، به آراء عمومي گذاشته ميشود. ايشان دولت بختيار را غيرقانوني اعلام كردند و گفتند: كاري نكنيد كه مردم را به جهاد دعوت كنم.
2- دانشجويان ايراني با حمله به سفارتخانههاي ايران در آمريكا، لبنان و استراليا، نسبت به رژيم سلطنتي ايران ابراز انزجار كردند.
3- چهل تن ديگر از نمايندگان مجلس از مقام خود استعفا دادند.
1- حضرت امام خميني طي يك سخنراني جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.
2- وزراي خارجه آمريكا و انگليس طي ديدار ديويد اوئن از آمريكا، در مورد اوضاع ايران به گفتگو نشستند. بغداد نيز با اعزام هيأتي به عربستان، به بررسي اوضاع ايران و منطقه پرداخت.
3- ژنرال هايزر، فرستاده ويژه آمريكا به ايران، با اتمام مأموريت حساس خود و مذاكرات مكرر با مقامات ايراني، عازم آمريكا شد. سخنگوي وزرات خارجه آمريكا گفت: هايزر سعي كرد تا نظاميان ايران از بختيار حمايت كنند. وي به اين علت ايران را ترك كرد كه اقامت وي به احساسات ضد آمريكايي در ايران دامن ميزد.
4- همافران نيروي هوايي در بهبهان به عنوان طرفداري از امام خميني، دست به راهپيمايي زدند.
5- آيتالله سيدمحمدباقر صدر با ارسال نامهاي از عراق براي حضرت امام، از مبارزات ملت ايران حمايت كرد.
6- به مناسبت ورود حضرت امام به ايران، از سوي آيتالله مرعشي نجفي تلگرامي براي ايشان ارسال شد.
تذكر: برژنف از سيزدهم تا هفدهم ژانويه 1979، مطابق با بيست و سوم دي ماه 1357، در بلغارستان بسر ميبرده است.
7- شهردار تهران در حضور حضرت امام استعفا كرد. امام سپس وي را مجددا به عنوان شهردار منصوب كردند. جواد شهرستاني از سوي دولت بختيار ممنوعالخروج شد.
8- گروهي از نمايندگان مستعفي مجلس شورا با حضرت امام ديدار كردند.
1- انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزير دولت موقت، رسما اعلام شد. حكم و فرمان نخست وزيري كه با اتفاق آراء شوراي انقلاب و تصويب امام خميني صادر شده بود، توسط حجتالاسلام والمسلمين رفسنجاني در حضور حضرت امام و آقاي بازرگان قرائت شد.
2- آسوشيتد پرس: با توجه به اينكه شانس موفقيت بختيار روز به روز كمتر ميشود، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا به ابراز حمايت ملایم از بختيار بسنده كرد.
3- رييس سازمان سيا اعراف كرد كه در رابطه با پيش بيني مسائل ايران، اين سازمان ناكام بوده است. وي گفت: چيزي كه ما پيش بيني نميكرديم، اين بود كه يک مرد هفتاد و هشت ساله كه مدت چهارده سال در تبعيد بود، اين نيروها را به هم پيوند زند.
4- كيسينجر گفت: بيم آن ميرود كه انقلاب اسلامي به ساير كشورها سرايت كند و گناه اين حركت، متوجه هدف توخالي حقوق بشر است.
5- آيتالله گلپايگاني بازگشت حضرت امام به ميهن را به ايشان تبريك گفت.
614- چند وزارتخانه، از جمله وزارت آموزش و پرورش، امور اقتصاد و دارائي، بهداري و دادگستري، توسط نيروهاي ارتش اشغال شد.
7- بيست و دو نماينده ديگر مجلس شورا، استعفا دادند.
8- در تظاهرت مردم آغاجاري، عدهاي به شهادت رسيدند.
9- هشت هزار يهودي از ايران به اسرائيل رفتند.
1- امام خميني در سخنان خود گفتند: كار عاقلانه و مفيد به حال كشور اين است كه بختيار و ارتش در مقابل انقلاب اسلامي، عكسالعملي مثبت داشته باشند.
2- در پاسخ به پيامهاي تشكر از سوي مردم و يا شخصيتها و گروههاي مختلف به مناسبت ورود حضرت امام به كشور، از سوي ايشان پيام تشكري خطاب به عموم انتشار يافت.
3- بازرگان موقتا از رهبري نهضت آزادي كنارهگيري نمود و به مدرسه علوي نقل مكان كرد.
تذكر: در حكم نخست وزيري حضرت امام از وي خواسته شده بود تا بدون واسبتگي حزبي و گروهي به پست نخست وزيري اشتغال يابد.
4- دكتر سعيد، رييس مجلس شورا، در جلسه امروز مجلس اظهار داشت: بازگشت حضرت آيتالله العظمي خميني، مرجع عاليقدر تشيع را به خاك وطن از طرف خود و عموم نمايندگان خوش آمد ميگويم.
5- دلوايح محاكمه وزراي سابق و انحلال ساواك، در جلسه مجلس شورا به تصويب رسيد.
6- در مراسم فارغ التحصيلي دانشجويان دانشكده افسري، افسران جوان از سوگند وفاداري به شاه معاف شدند.
7- حجتالاسلام فلسفي پس از هشت سال ممنوعيت از سخنراني، در حضور امام و مردم ديدار كننده از ايشان، سخنراني كرد.
1- حضرت امام در ديدار با روحانيون شهر اهواز گفتند: ادامه نهضت يك تكليف است.
2- فرماندار نظامي تهران به اين دليل كه مردم به مقررات حكومت نظامي اهميت نميدهند، ساعات منع عبور و مرور را كاهش داد.
3- سيزده نفر ديگر از نمايندگان مجلس استعفا دادند.
4- مجمع عمومي سازمان ملل متحد از اوضاع ايران اظهار نگراني كرد.
1- جمعي از پرسنل نيروي هوايي با انجام رژه و خواندن سرود در مقابل حضرت امام، با حركت اسلامي مردم ايران و رهبري نهضت اعلام همبستگي كردند. ايشان همچنين از راهپيمايي مردم در حمايت از دولت مهندس بازرگان تشكر كردند.
2- ستاد ارتش، عكس روزنامه كيهان مبني بر رژه افسران نيروي هوايي در مقابل حضرت امام را تكذيب كرد.
3- طي روزهاي گذشته و امروز، شهر تهران شاهد تظاهرات مردم و فرياد و خشم كليه اقشار در مقابل رژيم بود. بانكها و ديگر مؤسسات دولتي مورد هجوم مردم به ستوه آمده از جنايتهاي شاه قرار گرفتند و شعلههاي آتش از همه سو زبانه ميكشيد.
4- امام خميني طي نطق كوتاهي كه از شكبه تلويزيوني كاركنان اعتصابي راديو و تلويزيون بطور مستقيم پخش ميشد ضمن آرزوي موفقيت براي كاركنان رسانههاي گروهي گفتند: دستگاههايي در اين قسمت بوده و هست كه بايستي در خدمت مردم ميبودند. ولي رژيم غاصب از آنها در راه هدفهاي نامشروع استفاده كرده است.
5- در درگيريهاي گرگان، پنج نفر كشته و يازده نفر مجروح شدند.
6- مهندس شريف امامي كه از طرف دادستاني ممنوعالخروج شده بود، از كشور گريخت.
1- با حمله مأموران گارد به پادگان نيروي هوايي تهران، جنگ خياباني آغاز شد. به گفته همافران، وقتي كه راديو اعلام كرد فيلم ورود امام خميني بعد از اخبار تلويزيون نمايش داده خواهد شد، آنها در سالن پادگان اجتماع كردند. با ظاهر شدن تصوير حضرت امام بر صفحه تلويزيون، طنين صلوات سالن را پر كرد و در اين هنگام، افراد گارد به سوي آنها تيراندازي كردند و درگيري آغاز شد.
2- مردم ساكن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامي كه از حمله نيروي گارد به همافران آگاه شدند، اهالي خيابانهاي اطراف را نيز با خبر كردند و طولي نكشيد كه جمعيت انبوهي در كنار ديوار خوابگاه گرد آمدند كه با فرياد اللهاكبر از همافران حمايت ميكردند.
3- اجتماع مردم در كنار خوابگاه همافران نيروي هوايی كه از ساعت ده شب آغاز شده بود همچنان ادامه يافت. ترس مردم اين بود كه در صورت پراكنده شدن، نيروهاي گارد، مجددا به همافران حمله كنند، لذا از دفتر حضرت امام كسب تكليف كردند و دفتر امام توصيه كردند كه پراكنده نشويد.
4- مردم در كنار خوابگاه نيروي هوايي همچنان شعار ميدادند و خود را با آتش لاستيكهاي فرسوده گرم مي كردند كه در ساعت 5/3 بعد از نيمه شب مأموران حكومت نظامي با خودروهاي نظامي و در حاليكه از دور با شليك رگبار مسلسلها به طرف هوا در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله كردند. در اين هنگام مردم به كوچههاي اطراف پناه بردند اما مأمورين توانستند يكصد و پنجاه و دو نفر را دستگير و به محل استقرار حكومت نظامي در كلانتري تهران و منتقل كنند. در بين دستگير شدگان دو روحاني نيز حضور داشتند.
تذكر: ظاهرا اولين كلانتري ساقط شده در جريان هجوم مردم همين كلانتري بود.
1- با آغاز درگيري مسلحانه، پرسنل انقلابي نيروي هوايي براي تسليح مردم در ازاء كارت پايان خدمت سربازي، يك قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختيار آنان قرار ميدادند.
2- درساعت 5/4 بعدازظهر كلانتري تهران نو ـ پس از پنج ساعت زد و خورد شديد بين مأمورين گارد و مردم ـ سقوط كرد و مردم و گارديها در اين زدو خورد چندين كشته و مجروح داشتند . از اين پس، كلانتريها يكي پس از ديگري به دست مردم ساقط شدند.
3- فرماندار نظامي تهران در اعلاميه شماره چهل خود، ساعات حكومت نظامي را از ساعت چهار و نيم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزايش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به كلانتريها و پادگانها، فرماندار نظامي تهران در همين روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت دوازده ظهر افزايش داد. يعني مردم تنها از ساعت دوازده شهر تا چهار و نيم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.
4- حضرت امام خميني در رابطه با حكومت نظامي اعلام شده از طرف فرماندار نظامي تهران، آن را ملغي اعلام كردند و گفتند: اعلاميه امروز حكومت نظامي خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچوجه به آن اعتنا نكنند ... اخطار ميكنم كه اگر دست از اين برادر کشي بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد ... تصميم آخر خود را به اميد خدا ميگيريم. همچنين دولت موقت، اعلاميه حكومت نظامي را یك توطئه توصيف كرد.
5- مينيبوسها و ماشينهاي وابسته به ستاد كميته امام خميني، با بلندگو، لغو اعلاميه فرماندار نظامي را در سطح تهران اعلام كردند. گفتني است كه بنا به گفته رحيمي، يكي از سران ارتش، حكومت نظامي تصميم داشت كه با افزايش ساعات حكومت نظامي، به انجام كودتا و سركوب مردم و خصوصا ترور و دستگيري رهبران نهضت، بپردازد. اين تصميم حضرت امام، توطئه بزرگي را در آستانه پيروزي نهضت در نطفه خفه كرد.
6- امام خميني در جواب به استعفاي افراد نيروي مسلح نوشتند: قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كساني كه قسم خوردهاند بايد بر خلاف آن عمل كنند.
7- مردم مسلح به ياري افراد نيروي هوايي رفتند. جنگ خياباني در تهران اوج بيشتري پيدا كرد.
8- دهها هزار تن از مردم در خيابان فرحآباد، پشت كيسههاي شن و خاك سنگر گرفتند.
9- كلانتريهاي تهران نو، (چهارده و شانزده و بيست و يك و نه) و نارمك ده و يازده و شهر ري، سقوط كردند و همچنين يك هليكوپتر گارد در تهران در هوا ساقط شد.
10- حجتالاسلام دكتر مفتح از جانب حضرت امام، عكس مندرج در روزنامه كيهان مبني بر رژه افسران نيروي هوايي در مقابل ايشان را كاملا صحيح و واقعي دانست.
11- از سوي دفتر تبليغات امام خميني، هر گونه تماس با بختيار و سران ارتش تكذيب شد.
12- امام خميني اعلام كردند كه من خودم اهل قلم و بيان هستم و هيچ سخنگويي ندارم.
13- ستاد امداد و سازمان ملي پزشكان، تعداد شهدا را تا ساعت يازده امشب، صد و بيست و شش تن ، و مجروين را ششصد و سي و چهار نفر ذكر كرد.
14- شمار كشته شدگان كه به بيمارستان جرجاني منتقل شدهاند، به چهل و شش نفر رسيد و تعداد زخميها به علت كثرت آنها قابل شمارش نيست.
1- با تلاش برخي از دوستان بختيار و نيز نزديكان مهندس بازرگان، بنا شد جلسهاي با حضور بازرگان، بختيار و قرهباغي تشكيل گردد. عباس اميرانتظام درباره اين جلسه ميگويد: قبل از جلسه، بختيار به من تلفن زد و گفت استعفاي خود را در جلسه تسليم خواهد كرد. ليكن بختيار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را براي جلسه فرستاد.
2- واحدهاي نظامي چند شهر، از جمله لشگر زرهي قزوين، به سوي تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ كرج را به منظور جلوگيري از ورود واحدهاي نظامي، مسدود كردند.
3- نبرد شديد مردم با نيروي گارد در خيابانهاي تهران شدت بيشتري پيدا كرد.
4- در پي درگيريهاي اخير، پزشكی قانوني مملو از شهدايي است كه در چند روز اخير كشته و شناسايي نشدهاند.
5- تسليحات ارتش، زندان اوين، ساواك سلطنت آباد، مجلسين سنا و شورا، راديو و تلويزيون، نخست وزيري، ژاندارمري و شهرباني، به دست مردم تصرف شد.
6- نصيري، رييس ساواك، سالار جاف، قاتل مردم كردستان و سپهبد رحيمي، توسط مردم بازداشت شدند. همچنين سپهبد بدرهاي، فرمانده نيروي زميني، محمد امين و بيگلري، جانشين فرماندگان گارد، به هلاكت رسيدند.
7- فرماندهان نيروهاي سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خميني، استعفاي خود را تقدم كردند.
8- با مراجعه به منزل حضرت امام، گروههاي مسلح پشتيباني خود را از امام اعلام كردند.
9- حضرت امام به دنبال سقوط نهادهاي اصلي رژيم و عقبنشيني ارتش از مردم خواستند كه آرامش و نظم را مجددا برقرار كنند.
10- رييس ستاد كل ارتش از جمله مواردي كه موجب شد ارتش اعلام بيطرفي كند، اينها بود: رييس ستاد شهرباني به كلانتريها گفته بود مقاومت نكنند؛ در حاليكه اين خلاف دستور بود. اعزام نيروهاي زبده كمكي براي افسران محاصره شده در مسلسلسازي به جهت تمرد آنها بينتيجه ماند. سربازان به طور دسته جمعي فرار ميكردند و بدون اجازه به پادگانها برمي گشتند. نيروهاي زرهي به علت سد شدن راه آنها توسط مردم و تير خوردن سرلشكر رياحي، موفق به كار نشدند. نيروي هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بينظمي عمومي، نافرماني و اعلام همبستگي افسران عالي رتبه با كميته امام خميني همه گير شده بود.
11- انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي را سرنگون كرد.
12- امام خميني طي پيام ديگري خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسايس بهرهمند است و توطئهها در كمين است. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمانهاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه توطئهها را نقش بر آب ميسازد ... با دولت موقت اسلامي همكاري نماييد تا با حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.
13- مهندس بازرگان طي يك نطق تلويزيوني، ضمن تشكر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بيطرفي ارتش در مسائل سياسي گفت: تيمسار قرهباغي در ملاقات حضوري، همكاري خود را با دولت موقت اينجانب اظهار نموده است.
14- از سوي حضرات آيات مرعشي نجفي و شيرازي، اعلاميههاي جداگانهاي خطاب به ملت ايران منتشر گرديد و پيروزي انقلاب اسلامي تبريك گفته شد.
15- پس از سقوط رژيم سلطنتي، همافران نيروي هوايي كه در حركت نظامی مردم نقش مهمي داشتند، از همكاري و مدد رساني به موقع مردم تشكر كردند.
16- به مناسبت سقوط رژيم شاه، از سوي ياسر عرفات پيام تبريكي خطاب به حضرت امام فرستاده شد.
17- آيتالله خويي با ارسال تلگرافي براي حضرت امام، ورود ايشان را به ايران تبريك گفت.
وقايع انقلاب آن قدر سريع بود كه حتي مقامات آمريكايي در آخرين روزها نميدانستند انقلاب پيروز شده است. اتاق عمليات كاخ سفيد از طرف برژينسكي، تلفني از ساليوان ميپرسيد: آيا هنوز امکان كودتا وجود دارد؟
شهید نواب صفوی
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(1)
"سید مجتبی تهرانی" معروف به" نواب صفوی" در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت و به قصد ادامه راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. شهید از طرف مادر به سادات دُرچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحی است.
شهید عنوان "نواب صفوی" را از خاندان مادر به ارث برده است. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود كه در اثر فشار حكومت رضاخان مجبور به ترك لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وكالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.
مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با «داور» وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علوی اش به جوش آمد و یك سیلی نثار وی كرد كه در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شهید پس از ورود به نجف اشرف، بدون كوچكترین درنگی به فراگیری مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله صاحب كتاب جهانی و كم نظیر الغدیر، آیت الله علامه امینی قدس سره برقرار كرد.
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب درباره ی شهید می فرمایند:(2)
باید گفت كه اولین جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به وسیله ی نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد.
اعدام انقلابی كسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلام
بعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار شرایط دشواری شد، از یك طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می كردند و از طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه رضاخان از طریق زور و قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.
«احمد كسروی» از جمله افرادی بود كه خط معارض و مهاجم علیه اسلام و تشیع را دنبال می كرد. او نه تنها در كتاب «شیعی گری» به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم علیهم السلام حمله می كرد، بلكه در كتاب های "صوفی گری"، "بهایی گری"، "مادی گری" و حتی "تاریخ مشروطیت"، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار داد.
نواب با كتاب های كسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت. كتاب ها را نزد علما برد و از آن ها نظر خواست. همه حكم به مهدور الدم بودن نویسنده ی كتاب ها دادند.
سید در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه ی كسروی رفت و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه ی شیعه علیهم السلام و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید كه وی اصلاح پذیر نیست، آماده ی اجرای حكم الهی شد.
شهید نواب در هشتم اردیبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به كسروی حمله كرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یك اعلامیه ی رسمی با جمله ی هوالعزیز و تیتر « دین و انتقام» اعلام كرد و اعدام كسروی را پیگیری نمود.
نواب صفوی به تدریج با جاذبه ی خود، جوانانی چون شهید سید حسین امامی را جذب نمود و امامی در 20 اسفند 1324، بر كسروی یورش برد و او را زیر ضربات اسلحه ی سرد و گرم قرار داد و چون فرشته ی قهر جانش را گرفت.
فداییان اسلام و مجریان حكم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی كسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور نمود.
بعد از سال 1327، كه جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرار داد «گس گلشاییان» گردید، رژیم استبدادی شاه برای این كه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ی ترور شاه و دست داشتن آیت الله كاشانی در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید كرد.
فداییان اسلام «هژیر» را اعدام انقلابی كردند و با نامزد نمودن آیت الله كاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.
با وجود این كه نواب میانه ی خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به رهبریت آیت الله كاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی، از همگامی و همراهی با آن ها دریغ نورزید.
اعدام انقلابی رزم آرا
رزم آرا نخست وزیر رژیم پهلوی و دست نشانده ی انگلستان، با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می كرد و می گفت كه ملت ایران توانایی و لیاقت اداره ی این صنعت عظیم را ندارد و به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی كارشكنی می كرد.
در روز 16 اسفند 1329 زمانی كه اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد امام (شاه سابق) توقف كرد و نخست وزیر جهت شركت در ختم آیت الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی بی درنگ از پشت سر با شلیك سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد.
او در بازجویی می گوید:
« من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فكر سوختن افتاده ای مردانه باش
بلی من طهماسبی هستم و باكی از كشته شدن ندارم، برای این كه خدای متعال می فرماید:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
پس شما این را مسلم بدانید كسی كه شخصیتی را تشخیص داد خائن به دین و مملكت است ترس از كشته شدن ندارد. آن ها زنده اند. ما معتقد به این حقایق هستیم.»
قتل رزم آرا چنان وحشتی در دل رژیم انداخت كه دولت بعدی (حسین علاء) نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب كرد.
آیت الله كاشانی در مصاحبه ای در مورد قتل رزم آرا چنین اظهار نظر كرد:
«این عمل (هلاكت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه، عالی ترین و مفیدترین ضربه ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد»
و در مصاحبه ای دیگر اظهار می دارد:
«... نخست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شركت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می كرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل ناپذیری برای كوتاه كردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام كرده بودند، پافشاری رزم آرا برای مقاومت در مقابل افكار عمومی ملت ایران و حمایت از شركت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای اعمال خود رسانید...(3)
در مرداد 1331، ماده ی واحدی به تصویب مجلس رسید كه چون خیانت حاجی علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می گیرد.
بدین ترتیب در 23 آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از زندان آزاد گردید.(4)
آیت الله كاشانی در پی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان «شمشیر برّان اسلام» و «مجری اراده و افكار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.(5)
پایان کار فداییان اسلام
فداییان اسلام از راه تشكیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسی بر اساس مكتب تشیع، به فعالیت خود ادامه می دادند و پرچم سبز و سفید خود را با كلمات زیبای «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» آراسته بودند.
در آن موقع در دولت "حسین علاء" پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح بود كه در حقیقت ایران یكی از اقمار منطقه ی انگلیس و امریكا می شد. در 25 آبان كه علاء برای شركت در ختم مرحوم سید مصطفی كاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق) شد توسط مظفر ذوالقدر که یکی از اعضای فداییان اسلام بود، هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نكرد و جان سالم به در برد.
در اول آذر 1334، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یك محاكمه ی فرمایشی نواب، سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفر ذوالقدر محكوم به اعدام و همگی در حالی كه اذان می گفتند، تیرباران شدند.
جمعیت فداییان اسلام و به خصوص رهبر آن، نواب صفوی و معاون او، سید عبدالحسین واحدی در تقویت و روی كار آمدن جبهه ی ملی و تصویب ملی شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ی ملی به نمایندگی مجلس و بازگشت آیت الله كاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر قیام مسلحانه ی آن ها نمی بود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب نمی برد، هیچ یك از موارد یاد شده عملی نمی شد.
نامه ی شهید نواب صفوی به دكتر مصدق(6)
شهید قبل از كودتای 28 مرداد 1332، در نامه ای به دكتر مصدق او را از سقوط دولت با خبر کرد و به وی جهت اجرای احكام الهی هشدار داد.
«هو العزیز
آقای دكتر محمد مصدق نخست وزیر
پس از سلام،
شما و مملكت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه احساس كرده و معتقد شده باشید كه نجاتبخش شما و مملكت، اجرای برنامه ی مقدس پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله می باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده ی اجرای احكام مقدس اسلام باشید، قول می دهم كه شما و مملكت را به یاری خدای توانا و به بركت اجرای احكام و تعالیم عالیه ی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»
8 شوال المكرم ه.ق 1372
30 خرداد ماه ه.ق 1332
شهید از زبان همسرشخانم «نیرالسادات احتشام رضوی» چنین می گوید:
«... خدا رحمت كند، مادرش می فرمود: نواب یك استعداد خاصی داشت... این قدر استعدادش فوق العاده بود كه سالی دو كلاس می خواند.
بعد از اتمام دوران ابتدایی ، در دبیرستان صنعتی «ایران – آلمان» شروع به درس خواندن کرد... و در همان دوران تحصیل به نفع اسلام و علیه پهلوی مبارزه می كرد. او یك حالت مبارزه و یك روح با شهامتی داشت كه عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونی را تصویب كرد كه نواب مخالفت نمود و 1500 و 1600 نفر از دانش آموزان را جمع کرد و تظاهراتی را جلوی مجلس راه انداخت كه رژیم را واداشت تا درخواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی را كافی ندانستند و درخواست پذیرش مكتوب موضوع را کردند، لكن عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی نمودند كه در نتیجه یك نفر به شهادت رسید...
بعد از این كه دیپلم گرفت به آبادان رفت و وارد شركت نفت شد. آن جا كه كار می كردند یكی از متخصصین انگلیسی به یكی از كارگرها سیلی زد. آقای نواب بسیار برانگیخته شد و گفت:
وای بر شما كه یك كارگر ایرانی را یك انگلیسی بزند و همه سكوت كنند، در حالی كه آنان در كشور ما هستند و از منافع ما استفاده می كنند، و یك عده كارگر را علیه آنان جمع کرد. آن متخصص انگلیسی آمد و عذر خواهی کرد، ولی شهید نواب گفت، نه خیر باید قصاص بشود، كه این امر منجر به شورش گردید. آن گاه تصمیم گرفتند نواب را از بین ببرند كه دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق فرستادند.
نامه ی شهید به فرزند خویش
شهید در فروردین 1334، خطاب به فرزندش مهدی، این نامه را نوشت:
«فرزندم مهدی عزیز:
صفحه ی دلت باید آیینه ای باشد كه حقایق قرآنی در آن منعكس گردیده و از آن به قلوب دیگران رسیده، محیط شما و اجتماع دور و نزدیك شما را منور كند. این قرآن و آن صفحه ی دل پاك شما.
«سلامی برای همیشه از دلم برایت، و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت.»